من و پری ::
چهارشنبه 85/8/24 ساعت 7:51 صبح

من سال هاست آمدن خفاش ها را خمیازه می کشم
سال هاست که با قورباغه ها لبِ برکه آواز خواندم
سال هاست که از پشتِ پنجره های غرورم
کرکس ها را که بر شاخه های خشکِ چنار سهیده اند می بینم.
کسی نمی تواند به من بگوید شاعرم
من از آمیزش واژه های نا هم جنس می ترسم
من از زاییده شدن شعر های سمی می هراسم
من در غبار ثانیه ها محو شدم
و آمدنم را هیچ چشمی
از پشت هیچ شیشه ای انتظار نکشید
من سال هاست ، مرده ام .
نوشته های دیگران()